فصل پنجم : چگونه هر روز به عادتهای خوب پایبند بمانیم
فِرِدی یک کارگزار بورس بود و توانسته بود معاملات بزرگی انجام دهند. او دو بطری داشت که یکی از آنها پُر از ۱۲۰ گیره کاغذ و دیگری خالی بود. هر تماسی که منجر به موفقیت میشد یک گیره از بطری پُر برمیداشت و به بطری خالی میانداخت. این کار را هر روز از اول آغاز میکرد. تکنیک گیره کاغذ به شما یادآوری میکند تا شاهد پیشرفتهای روزانه خود باشید و در نتیجه رفتارهای خود را تقویت کنید.
بهترین کار برای اینکه بدانید آیا عادتهایتان را انجام میدهید یا نه، علامتزدن آنها در تقویم است. مثلا اگر قرار است هفتهای ۳ روز یعنی شنبه، دوشنبه و چهارشنبه به باشگاه بروید آن را علامت بزنید.
از جمله افرادی که در زمینه ردیابی عادات خیلی خوب و دقیق عمل کرده بودند بنجامین فرانکلین بود. او همه جا یک دفترچه با خود حمل میکرد که نکاتی که باید رعایت کند را در آن نوشته بود، وقتی روز به پایان میرسید او نتایج پیشرفت خود را به خوبی ثبت میکرد.
وقتی بتوانید عادات خود را ردیابی کنید، میتوانید آن را برای خودتان لذتبخشتر کنید. این کار شما را در زنجیره عادهایتان نگه خواهد داشت. انجام این عمل چند فایده به همراه دارد که در ادامه با هم با فواید آن آشنا میشویم:
۱. ردیابی عادت مشهود است: وقتی شما یک عادت را ثبت میکنید یا علامت میزنید، یک محرکی در شما ایجاد میکند که به دنبال سایر عادتها بروید و آن را ثبت کنید. این کار باعث میشود ما نسبت به رفتار خود آگاهی داشته باشیم و هیچ بهانهای برای انجام ندادنش را نپذیریم.
۲. ردیابی عادت جذاب است: این کار برای ما جذاب است. وقتی چیزی برای ما جذابیت داشته باشد، انگیزه لازم برای ادامه دادن و تکرار آن در اختیارمان قرار میدهد. تکرار هر روز ثبت و ردیابی عادت به شما انگیزه میدهد تا سراغ مورد بعدی هم بروید.
۳. ردیابی عادت، رضایتبخش است: ردیابی عادت میتواند مانند دستیابی به پاداش برای شما عمل کند. مثلا همین که یک گزینه را خط میزنید احساس رضایتبخش بودن در شما ایجاد میشود.
البته لازم نیست همه امور زندگی خود را ردیابی کنید. همچنین انجام این کار برای همه ساده نیست. افراد بسیاری از جمله خود من، بارها این کار شروع کردم و بعد از مدتی از آن دست کشیدم. برای اینکه این کار را سادهتر انجام دهید بهتر است به جای ۱۰ عادت، یک عادت را مد نظر بگیرید و به جای انجام هر روزه آن، ماهانه این کار را انجام دهید و در تقویمتان علامت بزنید.
برای همه ما پیش میآید که در مواقعی خاص عادتهای خود را کنار بگذاریم، ممکن است بیمار شویم یا یک مورد اورژانسی برایمان رخ دهد. اما برای اینکه به راحتی دوباره به آن بازگردیم باید متعهد باشیم که حتی اگر یک بار آن را رها کردیم، بار دومی در کار نخواهد بود. اگر یک بار به هر دلیل منطقی و غیرمنطقی باشگاه نرفتیم، قرار نیست همه زمانهای تعیین شده برای ورزش کردن را کنار بگذاریم. در سریعترین زمان ممکن باید دوباره به باشگاه برگردیم. اینکه بتوانید سریع به موقعیت قبلی بازگردید شما را از بازندهها جدا میکند. بازندهها وقتی شکست میخورند طرف انجام دوباره آن کار نمیروند، اما برندهها هزاران بار آن را تکرار میکنند و دوباره به چرخه بازمیگردند.
– وقتی در انجام کار پیشرفت میکنید به رضایت میرسید.
– با ردیابی عادات به راحتی میتوانید بفهمید که در انجام عادات خود پایبند بودید یا نه.
– تحت هر شرایطی زنجیره عادتهای خود را حفظ کنید و در سریعترین زمان ممکن دوباره به آنها بازگردید.
چگونه یک همراه، قدرت تغییر هر چیزی را به ما میدهد؟
اگر رفتاری انجام دهیم که احساس انزجار در ما ایجاد کند، باعث میشود دیگر آن را انجام ندهیم. همه ما دوست داریم کارهایی انجام دهیم که نتایج رضایتبخش داشته باشند و از طرفی هم از انجام کارهایی که ناراحتی ایجاد میکنند خودداری کنیم. در واقع هر چقدر عواقب یک کار یا یک عادت برای ما درد کمتری داشته باشد، آن را تکرار میکنیم اما اگر برای ما بسیار دردناک باشد از آن میآموزیم و دیگر تکرارش نمیکنیم. به طور کلی هر چقدر نتایجی که به دنبالش هستیم قطعیتر و اولویتدارتر باشد احتمال اینکه روی ما تاثیر بیشتری بگذارد، افزایش پیدا میکند.
وقتی در کشوری زندگی میکنیم باید از قوانین جمعی آن پیروی کنیم. مثلا بستن کمربند در آمریکا یک قانون است و افراد به خاطر قانونی بودن آن، به بستن کمربند به صورت خودکار عادت کردهاند. نمونههای زیادی از این پیمان قدرتها با مردم یک جامعه وجود دارد. همانطور که قدرتمندان از طریق طراحی یک قانون یک عادت را در مردم شکل میدهند و مردم هم به آنها پایبند میمانند، شما هم میتوانید در خودتان احساس مسئولیتپذیری ایجاد کنید. در این کار دو نفر را با خودتان شریک کنید و در صورتی که یک نفر از آن قانون پیروی نکرد، دو نفر دیگر میتوانند فرد را تنبیه کنند. برای تنبیه هم میتوانید مواردی که خودتان توافق میکنید را در نظر بگیرید. پس بهترین راه برای ترک یک عادت بد همراهی کردن دیگران با خودتان به هنگام ایجاد یک مسئولیت جدید است.
نکات کلیدی:
– عامل نارضایتی را برای تغییر رفتار به کار بگیرید.
– هر چقدر یک عادت دردناکتر باشد و عواقب بدی به همراه داشته باشد، ما بیشتر از آن دوری میکنیم.
– اگر دیگران را مسئول نظارت بر عادتهایمان کنیم و در مواقع لازم از طرف آنها تنبیه شویم، به آن عادتها پایبند میمانیم.
حقیقت استعداد
برای اینکه بتوانید به موفقیت برسید باید حوزه مناسبی برای رقابت انتخاب کنید. فرقی نمیکند در ورزش باشد یا شغل. وقتی بتوانید عادتهایی انتخاب کنید که با روحیات و ویژگیهای طبیعی شما همخوانی داشته باشد، به موفقیت بیشتری میرسید و راحتتر میتوانید یک عادت را در خود شکل دهید. انسانها با قابلیتهای مختلفی به دنیا آمدهاند. مثلا اگر بخواهید یک بسکتبالیست بزرگ شوید باید قد ۲۱۰ سانتیمتری داشته باشید، اما این قد نمیتواند شما را به یک ژیمناستیک کار حرفهای تبدیل کند.
خودتان را درگیر مسالهای به نام ژن برتر نکنید. هیچ کس برتر از شما نیست. تنها چیزی که باعث برتری افراد از یکدیگر میشود، شناخت قابلیتهای مختلف است. آنهایی که در زمینهای به خوبی عمل میکنند، قابلیتهای خود را شناختهاند. برای موفقیت باید تلاش خود را روی کارهایی بگذارید که انجامش در شما هیجان ایجاد میکند و با مهارتهای طبیعیتان همخوانی دارد.
چگونه شخصیت شما روی عادتهایتان تاثیر میگذارد؟
ژنهای شما روی همه چیز تاثیر میگذارد، روی رفتارهای روزانه، تماشای تلویزیون و حتی روی قوی یا ضعیف بودنتان هم تاثیر دارد. شخصیت شما تحت تاثیر ژنهایتان قرار میگیرند. ژنها شخصیت شما را به سمت مورد نظر خود سوق میدهند.
باید بتوانیم عادتهای متناسب با شخصیتمان ایجاد کنیم. مثلا اگر اطرافیان شما برای لاغری از رژیم کربوهیدرات استفاده میکنند، ممکن است این رژیم روی شما اثر نداشته باشد و رژیم پروتئین روی شما جواب دهد. عادات خود را طبق طبیعت خاص خودتان شکل دهید و از اینکه در خیلی از زمینهها با دیگران تفاوت دارید احساس شرمندگی نکنید.
سعی کنید عاداتی برای خود انتخاب کنید که بدانید موفقیت شما در آن بیشتر است. اولین قدم برای این کار این است که عادات انتخابی خود را تا حد ممکن ساده کنید. باید دقت کنید چیزی که انتخاب کردهاید با مهارتها و روحیات شما هماهنگ باشد. وقتی گزینههای روی میز را برای انتخاب عادات مناسب انتخاب کردید، باید چند سوال از خودتان بپرسید تا فهرستتان کوتاه شده و بهترین عادتها برایتان باقی بمانند.
– کدام مورد برای من لذتبخش و برای دیگران کار به حساب میآید؟
– کدام کار باعث میشود زمان را از دست بدهم؟
– در کدام انتخاب بازده من بیشتر خواهد بود؟
– الهامات من چه چیزهایی هستند؟
بهترین مهارتهای خود را شناسایی کنید و آنها را با هم ترکیب کنید. این کار کمک میکند تا از همه جلو بزنید. در هر موقعیتی که هستید همه چیز را با کمک مهارتهایتان به نفع خود تغییر دهید. سعی کنید به یک تخصص حرفهای برسید این به شما کمک میکند همه رقیبان را از میدان به در کنید.
ژنها به ما کمک میکنند تا راه را روشنتر ببینیم و در مسیری قرار بگیریم که دقیقا با ما همخوانی دارد. ژنها به ما کمک میکنند که نقاط قوت خود را بشناسیم و زمان کمتری صرف شناسایی چیزهایی کنیم که از ما و روحیاتمان فاصله دارند. در این میان برای اینکه از ژنهای خود بیشترین بازده را دریافت کنید سعی داشته باشید تمام تمرکزتان را روی خودتان قرار دهید و از مقایسه خود با دیگران پرهیز کنید.
نکات کلیدی:
– بهترین حوزه را برای رقابت پیدا کنید.
– عادتهای خود را مطابق با روحیات و ویژگیهای طبیعی خود پیدا کنید.
– عادتهای شما اگر با تواناییهایتان همخوانی داشته باشند، سادهتر میشوند.
– ژنها، راه را برای شما روشنتر میکنند.
– ژنها مثل نقشهراه عمل میکنند و مسیر درست را به ما نشان میدهند.
قانون طلایی: چگونه در کار و زندگی با انگیزه بمانیم
استیو مارتین که یک هنرمند بزرگ در عرصه نمایش و تئاتر بود، کار خود را در ۱۰ سالگی از طریق فروش روزنامه در دیزنیلند شروع کرد. مدتی بعد به بخش تردستی دیزنیلند منتقل شد و فهمید که به انجام این کار علاقه دارد. او نمایشهای خود را از کافهها، بارها و گوشه و کنار خیابان آغاز کرد و بعد از ۱۵ سال به موفقیت رسید و توانست به شهرت برسد.
او نشان داد با پایبندی به عادتها و خواستهها میتوان به موفقیت رسید و در این راه نباید ترس به دل راه داد. اگر استیو میترسید ممکن بود هرگز نتواند روی صحنه اجرای کمدی داشته باشد. اما چرا نمیتوانیم مثل استیو روی خواسته خود پایبند بمانیم؟
قانون طلایی میگوید که اگر خواستههای شما دقیقا متناسب با تواناییهای درونیتان باشد میتوانید راحتتر به آن پایبند بمانید. اگر میزان سختی و دشواری کاری که میخواهید انجام دهید زیاد باشد، نمیتوانید آن را به خوبی مدیریت کنید. وقتی یک عادت جدید انتخاب میکنید، باید تلاش کنید همه چیز را راحت کنید تا حتی اگر شرایط ایدهآل نبود بتوانید در آن باقی بمانید.
در رسیدن به موفقیت عوامل زیادی دخیل هستند، مثل ژن، شانس و استعداد. اما یک مورد مهم دیگری هم وجود دارد که باعث میشود ما به راه خود ادامه دهیم و آن، کنترل خستگی روزانه است. فرقی نمیکند که فرد موفقی باشید یا نه. حتی افراد موفق هم گاهی خسته و بیانگیزه میشوند اما آنها راهی پیدا کردند که بر خستگی خود غلبه کنند. افراد موفق هم از عادتهای موفقیت آمیزشان خسته میشوند و این خیلی بدتر از موقعی است که شما یک عادت معمولی را ترک میکنید. وقتی انگیزه شما کاهش پیدا میکند به راحتی خسته میشوید.
وقتی که حساب و کتاب زندگی و کارمان از دستمان خارج شود، احساس خستگی بیشتر میشود. اگر شما هم میخواهید بر خستگیها غلبه کنید، باید بین زندگی و کار حد و حدودی قائل شوید. اینگونه به راحتی از پس مدیریت هر چیزی بر میآیید. وقتی دقیقا بدانید چه چیزهایی برای شما اهمیت دارد به سرعت به سمت آن حرکت میکنید و هر مانعی که باعث ایجاد خستگی شود را پشت سر میگذارید.
نکات کلیدی:
– وقتی بتوانید مطابق با تواناییهایی که دارید کاری را شروع کنید به موفقیت میرسید. این یعنی قانون طلایی.
– وقتی که نتوانیم بین کار و زندگی حدودی را مشخص کنیم، از عادتهایمان خسته میشویم.
– انگیزه باعث میشود در اجرای عادتهایتان احساس خستگی نداشته باشید.
نقطه ضعف ایجاد عادتهای خوب
عادتها مثل سنگ بنا برای زندگی عمل میکنند. وقتی یاد میگیریم کارهایی را بدون فکر و ساده انجام دهیم به مرور زمان عادتهای پیچیده هم برایمان عادی میشوند. اما گاهی درگیر تکرارهایی میشویم که اصلا به آنها فکر نمیکنیم، چون همه چیز خودکار صورت میگیرد. ما در این شرایط اشتباهات زیادی مرتکب میشویم، چون راجع به کاری که انجام میدهیم فکر نمیکنیم. عادتها هم نقطه قوت دارند و هم نقطه ضعف. نقطه قوت عادتها این است که میتوانیم به مرور زمان بدون اینکه در مورد عادتی فکر کنیم آن را انجام دهیم و نقطه ضعف عادتهایمان این است که دیگر به خطاهای خود توجه نمیکنیم. برای اینکه در انجام عادتهای خود موفق عمل کنید و در عین حال پتانسیل خود را بالا ببرید، به رویکردهای حساب شده نیاز دارید. یعنی باید بتوانید مهارتهایی را یاد بگیرید و آن را به حافظه ناخودآگاهتان بسپارید. مثلا یک جراح موفق باید آنقدر یک برش را انجام دهد تا بتواند چشم بسته این کار را بکند.
برای اصلاح عادتهای خود یا تغییر آنها باید از سیستم بازبینی استفاده کنید. در این سیستم یک سال را مورد نظر خود قرار میدهید و بعد هر دستاورد و شکستی که تجربه کردید را یادداشت میکنید. بعد از خودتان سوالاتی میپرسید که مطمئن شوید چه عادتی خوب بوده یا نیاز به اصلاح دارد. مثلا میپرسید: «امسال برای من چه چیزهایی خوب پیش رفتند»، «چه چیزهایی یاد گرفتم» و «چه چیزهایی بسیار بد بوده و من تجربه خوبی به دست نیاوردم». این سوالات یک دیدی وسیع نسبت به وضعیتتان میدهد. مثلا فرد به این نتیجه میرسد که در عادتی باقی بماند و در آن پیشرفت کند یا به طور کلی آن را اصلاح کند.
همانطور که گفتیم یکی از نقاط ضعف عادتها، وقتی است که آن را باور میکنید و دیگر اشتباهات جزئی را درک نمیکنید و همین باعث میشود تا شما نقاط ضعفتان را انکار کنید. یکی از بهترین راهکارها این است که اجازه ندهید یک عادت وارد تمام شخصیت شما شود. وقتی خودتان را در یک شخصیت تازه شکل گرفته غرق میکنید، به محض اینکه آن هویت تازه را از دست دادید، خودتان را به راحتی میبازید.
زندگی همیشه به یک شکل جریان ندارد. شما هم باید مدام خودتان را بررسی کنید تا ببینید عادتهایتان در خدمت شما هستند یا این عادتهایتان هستند که شما را محاصره کردهاند. باید سعی کنیم نسبت به عادتهای مهم زندگیمان آگاهی داشته باشیم تا بتوانیم در مواقع لزوم به راحتی آنها را عوض کنیم.
نکات کلیدی:
– عادتها نقاط ضعف و قوت دارند. نقاط ضعف این است که خطاها را نادیده میگیریم.
– سیستم بازبینی به شما کمک میکند تا عادتهای قدیمی و نامناسب خود را اصلاح کنید یا از بین ببرید.
– خودتان را قربانی عادتهایتان نکنید. بخشی از هویتتان را مستقل از عادتها قرار دهید تا در موقع لزوم به راحتی بدون اینکه دچار سرخوردگی شوید، آن را بشکنید.
نتیجه گیری
از یونانیها یک ضربالمثل خوب به یادگار مانده، آنها میگویند اگر یک اقدامی را هر چقدر کوچک بارها تکرار کنید، تاثیر فوقالعادهای روی شما میگذارد. این ضربالمثل در مورد عادتهای ما هم صادق است. وقتی یک عادت کوچک را انجام دهید، شاید در ابتدا نتیجه قابل توجهی نبینید، اما اگر تعداد عادتهای کوچکی که کنار هم قرار بگیرند را مورد توجه قرار دهید، میبینید که زندگیتان را زیر و رو میشود. عادتهای ما همان اتمهای کوچکی هستند که وقتی به یکدیگر میپیوندند میتوانند قدرتمند عمل کنند. عادتهای ما ترکیب میشوند و معجزاتی در زندگی ایجاد میکنند. این همان قدرت عادتهای اتمی است؛ یعنی تغییر کوچک = نتایج بزرگ.
۴ نکته یاد گرفتیم: سرنخ، تمایل، پاسخ و پاداش.
این ۴ نکته یک مدل و راهنما هستند که میتوانید برای هر مسالهای از آن استفاده کنید. درسهای زیر به شما نشان میدهد که این چهارچوب توضیح داده شده در میکروکتاب میتواند در همه موارد کاربرد داشته باشد:
درس اول: اگر نسبت به چیزی آگاهی داشته باشیم به سمت آن تمایل پیدا میکنیم.
درس دوم: اگر شما نسبت به وضعیتی رضایت دارید، یعنی تمایلی به تغییر آن ندارید.
درس سوم: وقتی یک تصور از لذتهای مختلف داشته باشید به سمت آن کشیده میشوید.
درس چهارم: احساسات شما این قدرت را دارند که رفتارهای شما را هدایت کنند.
درس پنجم: اقداماتی که انجام میدهید نشان میدهد تا چه حد چیزی را میخواهید.
درس ششم: وقتی برای چیزی که میخواهید فداکاری کنید، پاداشها در انتظار شما خواهند بود.