درود بر شما دوستان امیدوارم که حالتان خوب باشد من سپهر خداونده هستم و امروز با یازدهمین پادکست صلح درون باموضوع تو نگرش ات هستی در کنار هم خواهیمبود. تمام چیزهایی که در زندگی ما اتفاق می افتد و در واقع تجربشان میکنیم یک جا دور هم جمع میشوند و تبدیل به خروجی نهایی میشوند که آن میشود نگرش ما نسبت به زندگی،یعنی حالا فکر کنید از تجربیاتی که در دوران دبستان مان داشتیم،تربیت خانوادگی که داشتیم دوستانی که انتخاب کردیم،شغلهایی که انتخاب کردیم آدمهایی که باها آنها در ارتباط بودیم و هر چیزی که ما در زندگیمان اتفاق افتاده است.
نگرش ما نسبت به زندگی چگونه باید باشد؟
یک جا کنار هم قرار میگیرد و از تمام آنها یک خروجی به دست می آید که میشود نگرش ما نسبت به زندگیمان و در واقع آنکه واقعیت ما را میسازد حالا این نگرش ممکن است در طول زمانهای مختلف فرق بکند،پختهتر بشود یک جاهایی مثلا جوانتر بودیم یک سری حالت دیگه را داشتیم یا هر چیز دیگری یا یک جاهایی به خاطر اتفاقاتی که برامان افتاده است خیلی منفیگرا بشویم ویک جاهایی خیلی مثبت گرا باشیم در هر حال تمام اتفاقاتی که برای ما می افتد می آید در ذهن ما مینشیند و یک خروجی به دنبال دارد که آن هم میشود نگرش ما نسبت به زندگی و واقعیت این است که خیلی از اوقات ما نا امید بشویم و دیگر تلاش نکنیم پس نگرش آن آدم زندگیش را تشکیل میدهد یا فکر کنید یک آدمی ارتباط نامناسبی داشته است و آن ارتباط آنقدر تاثیر می گذارد که دیگر نمیتواند دیدش را مثبت کند،نگرش آن آدم زندگیش را تشکیل میدهد یا هر چیز دیگری که فکر میکند.
تربیت ما مثلا فکر کنید خیلی از ما تربیتمان اینگونه بوده که ترسو بار آمده ایم، معتاد بار آمده ایم یا هرچیز دیگری که این میشود بخشی از زندگیمان به هم نوازش میکنیم برای همین خیلی مهم است که ما گاهی اوقات ببینیم اصلا نگاهمان به زندگی چیست. وقتی نگاهمان به زندگی را متوجه بشویم در واقع میتوانیم اینگونه بگویم که از نگاه یک نفر به زندگی میشود به اتفاقاتی که برای آن افتاده است برد یعنی گذشتهی یک آدم تجربیات اش میشود.
به زندگی نگرش مثبت تری داشته باشید
می توان از نوع نگرشش به زندگی متوجه شد، به همین خاطر خیلی مهم است سعی کنیم که روی این موضوع کار کنیم تا نگرششان را داشته باشیم که دوست داریم ببینیم خیلی اوقات ما چه نگرشی به زندگی داریم که خودمان دوسش نداریم و از آن لذت نمیبریم خوشحال و هپی نیستیم با آن ولی نگرش اش است چرا چون تجربیاتی داشته ایم که چرا دوست نداشتیم آن را تجربه میکردیم،یک اتفاقاتی برایمان افتاده است که خورش آیند نبوده است تا خیلی وقت ها دقیقا شخصیت ما و نگرش ما مطابق با چیزی که دلمان میخواهد است ولی این هنر ماست که بتوانیم آن ناملایمات و اتفاقاتی که باعث حال ناخوش مان شده است را یک جوری کالبدشکافی بکنیم میدانم چگونه بگویم یک جوری که انگار ما بعضی وقت ها نیاز داریم به عمل جراحی روی ذهن و افکار خودمان یعنی در واقع یک سری اتفاقاتی که برایمان افتاده است برای خودمان.
حالا میشود به یک مشاور مراجعه کرد کاری ندارم به چه روشی ولی خیلی اوقات خودمان حتی میتوانیم آنهایی را که برایمان افتاده است را جراحی کنیم .یک بخشهاییش را کنار بگذاریم،حذف بکنیم و چیزهای دیگری را جایگزین کنیم یک جورایی مثلا اگر ذهن آدم به یک ماشین تشبیه کنیم فکر کنید مثلا لاستیک پنچر شده است بعضی موقعها ما آن را تعویض می کنیم، ممکن است مثلا ضد یخ لازم دارد مثلا آن و باید به آن اضافه کنید که در سرما مثلا به مشکل نخورد.
حالا اگر موتور سوزاندین که دیگه خیلی کارتان درست است، دیگر کاری نمیشود کرد باید بریک سیستم عوض کنیم ولی در مشکلاتی که برای یک ماشین پیش می آید تقریبا همه اش قابل جایگزین است. آدم دقیقا همین است اگر بتوانیم اتفاقات ناخوشایندی که برامان افتاده را شناسایی کنیم و آنها را حل بکنیم در جهت اینکه دلمان میخواهد تغییرش بدهیم مطمین باشید نگرشمان تغییر میکند و تغییر نگرش حال بسیار متفاوتی را برای ما رقم میزند.ولی اگر جلوی مشکلاتی که برایمان پیش آمده سر زیر فرود بیاوریم نخواهیم حلشون کنیم و کنار بیایم با اتفاقی که افتاده است در ذهن ما زندگیمان به همان سیستم میرود
رو به جلو حرکت کنید و همیشه ادامه دهید
جلو.معمولا تغییر بسیار سخت است، اصلا کار راحتی نیست اصلا اینگونه نیست که یکی تصمیم بگیرد من تغییر میکنم فردا شروع کند پس برداشت مثلا تغییر کند معمولا بازهی زمانی زیادی را میبرد ولی این چیزی که اگر کسی رویش وقت بگذاره مطمنا به آن برسد و در نهایت جوری که دوست دارد و لایقش است زندگی کند چون مثال ماشین زدم یک چیز دیگه را میخواهم اضافه کنم. خیلی جالب است چند روز پیش داشتم با خودم فکر میکردم، ببینید فکر کنید که ما اصلا کاری به مسائل مالی نداریم میخواهیم یک چیزی را به یک چیز دیگر تشبیه کنیم فکر کنید مثلا ما هزار تا ماشین داریم،خب از هیلنون قدیمی گرفته تا پیکان و پراید و دویست و شش و از آن طرف میرویم بالا هیوندایی و چه میدانم مثلا بنز بی ام و و بنتلی و لامبورگینی،فراری و هر چیزی،فکر کنید ما هزار تا ماشین مختلف داریم مدلای، این در واقع همان داریم حالا این چیست این هزار تا ماشین و میخواهند به نگرشهای مختلف تشبیه بکنیم یعنی فکر کنید ما هزار تا نگرش مختلف درواقع نه اینکه الزاما داریم اش ولی پتانسیل داشتنش را داریم.
فکر کنید در پارکینگتان هزار تا ماشین پارک شده است، هزار تا ماشین مختلف که هر کدامش بیانگر یک نوع نگرش ما به زندگی است.حالا یک موقع است ما به خاطر تجربیاتی که داریم فقط سوار آن پیکان میشویم یعنی هر روز که از خواب پا میشویم پیکان را روشن میکنیم.معمولا زمستانم سختتر روشن میشود میرویم در جاده و گهگداری خراب میشود و با آن زندگی را ادامه میدهیم،بعضی از آدم ها کلا نگرش پیکانی تا آخر میروند جلو،بعضی ها نگرش بنز میرون دجلو یعنی نگرششون مثل بنز میرود ،جلو ولی غالب آدم ها این حال خوب را ندارند درست مثل کسی میماند.میتوانند ماشین دیگری سوار بشوند ولی نمیخواهند.
پتانسیل های خود در زندگی را کشف کنید
بازهم میگویم اصلا موضوع اش پول ندارد ها و این پتانسیل بالقوهای که همهی ما داریم؛مثلا پول بیاید بیرون اصلا فکر کنید چیزی به نام پول وجود ندارد، میخواهیم در موردش مثال بزنیم؛ ما تمام آدمهایی که در این دنیا هستند هزار تا ماشین دارند فکر کنید اصلا یک سری بادیالی همه ما داریم ولی این انتخاب ماست که از کدامشون استفاده کنیم.مثلا میگویم ژیان را برداریم که هر دو متر خراب بشود مثلا سالی بیست بار روغن ریزی می کند و روغن سوزی داشته باشد. اگر بخواهیم برویم و تعمیرش کنیم،که همیشه سر پا و سر حال باشد یا یک روزهایی سوار پیکان باشیم یک روز سوار دویست و شش بشویم و یک روز سوار بی ام و بشویم یا هر چیزی که فکر میکنید این انتخاب است. ما آدم هایی هستیم که میبینید شاد و پر انرژی بروی جلدهایی که از پتانسیل بالقوه شان درست استفاده میکنند و سوار آن ماشین کوبهی ذهنشان میشوند ولی آدمهایی که همیشه افسرده و غمگین و داغان هستند، کسایی که انتخابشان در ماشین های درب و داغون شان است.
یعنی سوار آن پراید میشوند که مثلا بنزین ندارد میشود مثالم این میشود، نوع نگرش ما یعنی ما در واقع انتخاب میکنیم که چگونه حرکت کنیم.خیلی اوقات این هنر ماست ببینید وقتی که شما یک جوری تربیت شدید که یک جور خاصی فکر میکنید شاید بعضی موقع ها فکر کنید تنها ماشینی که در زندگیتان تدر ذهنتان میتوانید داشته باشید پیکان باز هم میگویم دوباره چون مثال ماشین ها قاطی نشود دارم در مورد نگرش صحبت میکنم یعنی تفکر پیکانی دارید تفکر ژیانی دارید فکر میکنید فقط اینگونه میتوانید زندگی کنید با ذهن ضعفتان زندگی کنید با درساتان زندگی کنید با محدودیتهایشان زندگی کنید فکر میکنید زندگی همین است.
ذهنتان را درست مدیریت کنید
ولی اگر یاد بگیرید که از ذهنتان درست استفاده کنید تجربیات ناخوشایندتان را حل کنید ببینید کل ما نمیتوانیم مشکلات را حل کنیم بیندازیم که بیرون یک ذهن جدید جایگزین کنیم که ولی افکار واقعا میشود جایگزین کرد درست مثل تعمیر ماشین شما موقعی که ماشین را تعمیر میکنید میدانید قبلا مثلا لاستیکش یک بار پنچر شده است ولی دیگر بعد اینکه گفتید که هر روز فکر نمیکنید این لاستیک یک روز پنچر بوده است که به خاطر همین تغییر نگرش اینجوریی است یعنی شما در واقع تصمیم میگیرید که افکارتان،خاطراتتان و تجربیاتتان را جایگزین کنید با چیزهای مثبت با چیزهایی که دوست دارید بهشان فکر کنید،دوست دارید برایتان اتفاق بیفتد و آن که نهایتا زندگی جدید شما را میسازد یعنی اگر بخواهید سالهای سال با همان نگرش قدیمی با همان تربیت با همان افکار بروید جلو مثل این میماند که از اول تا آخر زندگیش هیچ تغییری نمیکند,
ولی اگر سعی کنید مشکلاتتان را حل کنید نگرشاتان بهتر کنید بروی افکارتان کار کنید مسلما میتوانید جور دیگری زندگی کنید و باور بکنید یک جملهای بود من در پیشدانشگاهی تحت فشار بودم خوندم در یک چیزهایی به ما میدهند مثلا سوال های هفته مثلا این ها در کنکور بیشتر آمده ولی یک چیزهایی داشت که به نظرم برای زندگی خیلی باارزشتر از آن چیزی بود که به ما میدادند.بالای هر صفحه یک جملهای انگیزشی توری داشت که من یکیشان را نوشتم انقدر دوستش داشتم یعنی من از آن سوال های آمادگی برای کنکور استفادهی که باید نکردم ولی آن جمله تا آخر عمر با من خواهد بود نوشته بود؛« آدمی ساخته افکار خویش است از فردا همان خواهد شد که امروز میاندیشد» میدانم خیلییایمان میگویم شعارگانه است ولی واقعیت زندگی همین است شما هر جور که فکر کنید همینگونه اتفاق می افتد برای خود من اینگونه بوده است. موقعهایی که درونتان مثبت بوده است اتفاقهای خوب برایمان افتاده است،با آدمهای باحال آشنا شده ایم و موقعهایی که درونمان آشفته بوده است دقیقا اتفاقات برعکس بوده است چون ذهنمان درگیر بوده است.
اتفاق های منفی را از خود دور کنید
خیلی جالب است من کلا شاید در کل دوران رانندگی هشت بار تصادف کرده باشم ولی جالب تر یعنی اصلا چیز عجیبی است در زندگیم دقیقا یک بخشش مال فکر میکنم هفت سال پیش که من در دو روز سه تا تصادف کردم یعنی یکی از روزها دو بار تصادف کردم و یکبار صبح یک بار شب.یک مقدار فردایش خیلی جالب بود مثلا در دانشگاه بود که امتحان میدادیم مثلا سه تا امتحان در یک روز میافتد.
یک دیگر از روزها که سه تا تصادف داشتم در بازهی زمانی سه ماه من تصادف داشتم و یعنی فکر کنید مثلا اگه بخواهم تقسیمبندی کنم کل تصادف رانندگی من در عرض یک بازهی زمانی چند ماه اتفاق افتاده است، حالا آن دو تای دیگر یکی اش خیلی مسخره بود، عقب داشتم میرفتم زدم به ستون پارکینگ ساختمان خیلی تصادف حساب نمیشود، اوایل رانندگی بود ولی دقیقا اون دوتا پیکی که این اتفاق افتاد تایمهایی بود که ذهن من درگیر بود و در همان پیکان اتفاق افتاد درحالیکه وقتی دیگر شاید مثلا به مدت چندین سال من اصلا تصادفی نداشتم ولی موقعی که ذهنم درگیر بود ناخوداگاه آماده میشدم ذهنم درگیر بود و به چیزهای منفی روی می آوردم چیزهای ناخوشایندی یا خیلی جالب است جاهای مختلف میرفتم کارم گیر میکرد بیدلیل چونکه خودم درونم منفی بود.
اتفاق های منفی برایم میافتاد ولی موقعی که درونم شادتر و پر انرژیتر بود اصلا در باز میشد یک جوری نمیدانم چرا با آدم خوب آشنا میشدم،میرفتیم با یکی آشنا میشدیم که همانجا کار ما انجام میشد و حل میشد و این واقعا نشان میدهد که نگرش ما چقدر میتواند بروی زندگیمان تاثیر داشته باشد اگر با افکار وهمآلود ترسناک و چیزهایی که در ذهنمان میسازیم وحشتهای اتفاقهایی که هرگز هم اتفاق نمیافتد یا نگرش های منفی،دید منفی نسبت به زندگی با این ها بخواهیم برویم جلو،باید همینگونه منتظر باشیم اتفاق های بدی بیوفتد میگویند هر «چی سنگ پیش پای لنگ» یعنی آن کسی که ذهنش اینگونه است آخر سر یک چیزهای بد برایش پیش می آید ولی کسی که سعی میکند مثبت و رو به جلو فکر کند مطمئن باشد از آن طرف اتفاق های بهترم برایش میوفتد،چیز های مثبت برایش پیش می آید و درهایی برایش باز میشود که خودش باورش نمیشود میگویند« از تو حرکت از خدا برکت» تو حرکت کنی در جهت این که میخواهی افکارت درست باشد مطمئن باشید که همینگونه چیزهای بهتر برایت پیش می آید.
این موضوع خیلی به آن دقت کنید چون نگرش ما زندگی ما را میسازد و اگر بتوانیم نگرشمان را اصلاح کنیم زندگیمان اصلاح کرده ایم بازهم میدانم یک عده میگن شعارگونه است و اینجور چیزا من تجربهی زندگی خودم را میگویم اگر به دردتان میخورد استفاده کنید.
از آن هر موقع که نگرشتان درست شود اتفاقهای بهتری هم برایتان می افتد ولی موقعی که نگرشتان منفی باشد، ناخوداگاه اتفاقای بدتری هم برایتان می افتد این را من هم خودم تجربه کرده ام،هم به چشم خودم دیده ام در زندگی اطرافیانم که چقدر باورها و افکار ما میتواند تعیینکنندهی مسیر زندگی ما باشد به همین خاطر تا جایی که میتوانید بروی افکار ریشهها کار کنید.