چگونه قوانین زندگی اجتماعی را رعایت کنیم؟؟

گام ۱ – بخشودن به کسی آسیب نمی زند:

عصبانی شدن ساده است.بد و بیراه گفتن و ناسزاگویی هم کار دشواری نیست.اما بخشودن آن قدر ها راحت نیست.و این را هم نمی گویم که اگر کسی به سمتی از صورت شما سیلی زد،سمت دیگر صورت خود را به سمت او کنید.حرف ما این است که خودتان را جای طرف مقابل بگذارید و از زاویه ی دید او به مسایل نگاه کنید.

اخیرا در جریان گذراندن تعطیلات به دوچرخه سواری برخوردم که بسار عصبانی بود و ناسزا می گفت.ظاهرا فکر می کرد کسی به او آنقدر نزدیک شده که او به درون یک چاله پرتاب کرده است.سعی کردم با او به لحن ملایمی صحبت کنم و دلایلی برای توجیه آن عابر پیاده پیدا کنم.اما دوچرخه سوار بر سر من فریاد کشید و ناسزا گفت.بعد در حالی که سوار دوچرخه اش شدو از من فاصله گرفت،همچنان مشت تکان می داد.با صدای بلند خندیدم.خیلی راحت او را بخشودم،نه به دلایل دینی و مذهبی ،بلکه به این دلیل که برنامه تعطیلات بدی را انتخاب کرده بود.

 

آن روز در تمام مدت باران باریده بود و او هم خیس شده بود.خسته بود و ناراحت به نظر می رسید.چگونه می توانستم او را مورد عفو قرار ندهم.راستی اگر من جای او بودم ،عصبانی نمی شدم؟

بخشاینده بودن بدین معنا نیست که بگذاریم با ما هر کاری که می خواهند ،بکنند.می توانیم محکم بایستیم و بگوییم که حرف هایشان را نمی توانیم قبول کنیم.به هر صورت،توجه داشته باشید که بخشودن و تحمل کردن را با ضعیف و زبون ظاهر شدن به اشتباه نگیریم.

در ضمن؛بدانیم با هر کس که در تماس می شوید ممکن است قبل از این که شما را ببیند زمان بسار بدی را پشت سر گذاشته باشید.

نکته مهم و جالب:

بخشاینده بودن بدین معنا نیست که بگذاریم با ما هر کاری که می خواهند،بکنند.

 

گام ۲ – به کار دسته جمعی بها بدهیم:

چندی پیش به ایسلند رفتیم-کشور فوق العاده ای است،مردمش بسیار دوستانه هستند،خوب درس خوانده،تحصیل کرده اند و خوشایند هستند.نکته بخصوصی که در آن ها دیدم،طرز برخوردشان با پروژه های مدنی بود.سوار تاکسی بودم و گرفتار ترافیکی شدم که ناشی از راه سازی بود.از آن جایی که جاده را خیلی باریک کرده بودند،از راننده پرسیدم:

-چه چیزی را در جاده درست می کنند؟

راننده جواب داد:

-بله،این جاده را مرمت می کنیم زیرا در زمستان مشکل ساز می شود.

وقتی به انگلستان بر گشتم،روزی سوار تاکسی بودم که مجددا به عملیات راه سازی در یک خیابان برخوردم.از راننده پرسیدم:

-چه اتفاقی افتاده و کارگران در حال انجام دادن چه کاری هستند؟

در جوابم گفت:

-اه،لعنتی ها،مرتب خراب می کنند و درست می کنند.مرتب در حال کنده کاری هستند.

در ایسلند مردم از لفظ ما استفاده می کردند و مثلا می گفتند:(ما داریم جاده سازی می کنیم.)اما در انگلیس مردم از لفظ آن ها استفاده می کنند:(آن ها این کار را می کنند و واقعا که جالب است.)

هرگز قبلا به این نکته توجه نکرده بودم که ما درباره ی جامعه و کارهای عمومی چه احساسی داریم.در ایسلند مردم احساس تعلق می کنند.خودشان را بخشی از امور می دانند و از فاعل(ما) استفاده می کنند.

برای حمایت از جامعه ی خود باید به فعالیت های آن علاقه مند باشید،باید نقشی ایفا کنید.باید ببینیم چه کاری در جریان است.غرولند نکنیم.سعی کنیم درون خود را تغییر بدهیم و با مسایل به شکل متفاوتی برخورد کنیم.مثلا وقتی فروشگاهی در دهکده ای تعطیل می شود،همه غرولند می کنند و می گوییند کار بدی صورت گرفته است و بعد به یک فروشگاه بزرگ زنجیره ای می روند تا کالاهایشان را از آن جا بخرند.نمی توانید دو طرف را داشته باشید.اگر می خواهید جامعه ای داشته باشید،باید بخشی از آن باشید.باید از جامعه ی خود و کار های دسته جمعی حمایت کنید،وگرنه این فعالیت ها می میرند.

البته نمی گوییم که در هر کمیته ای عضو شوید.اما می توانید حمایت گر این کمیته ها باشید.می توانید علاقه نشان بدهید و ببینید چه در جریان است و چه می گذرد.

مجبور نیستید در روستا زندگی کنیدتا خود را بخشی از جامعه بدانید.اغلب شه ها از مجموعه روستا هایی تشکیل شده اند.هر کدام برای خود هویتی و حد و مرزی دارند.می توانید از محل خود حمایت کنید و بخشی از آن باشید

اگر جامعه ی شما – و این مطلبی است که درباره ی کل کشور صدق می کند کاری می کند که شما به آن علاقه ندارید،نظرتان را درباره اش بگوییید.منظورم این نیست در قهوه خانه ای بنشینید و از اوضاع انتقاد کنید.باید دست به کار شوید و کاری صورت بدهید.

نکته مهم و جالب:

برای حمایت از جامعه ی خود باید به فعالیت های آن علاقه مند باشید،باید نقشی ایفا کنید.

گام ۳ – با آدم های مثبت معاشرت کنید:

اگر می خواهید در کار،زندگی و معاشرت های تان موفق شوید،باید بدانیددو گروه از آدم ها هستند که می توانید با آن ها معاشرت کنید:

گروه اول:

کسانی هستند که شما را رشد می دهند و بالا می برند و به شما روحیه ی بهتری می دهند.این ها درباره زندگی نظر مثبت دارند،از انرژی و اشتیاق برخوردارند و کاری می کنند که از قید حیات بودن خود خوش حال شوید.

گروه دوم :

غرولند کننده ها و شاکی ها می رسیم.این ها شما را به زیر می کشند و در سطح انفعالی خودشان قرار می دهند.اگر می خواهید شاد باشید،با این گروه نباید معاشرت کنید.

از این رو،با مثبت ها و باهوش ها معاشرت کنید.با کسانی رفت و آمد کنید و دمخور شوید که زندگی را چالش بزرگی می دانند که کشتی گرفتن با آن ارزش دارد.آن دسته اشخاص که نکته های جالب دارند و به شما احساس خوبی می دهند و به جای شکایت و غرولند حرف های مثبت می زنند،مناسب معاشرت هستند.به کسانی توجه کنید که که به جای این که از شما انتقاد کنند،بگویند آدم جالب و کم نظیری هستید.

به شما توصیه می کنیم ناجور ها را از زندگی خود دور کنید.اکنونو اجازه بدهید به کسانی توجه کنید که می خواهید با آن ها در رابطه باشید و معاشرت بکنید:

۱)از دیدن چه کسانی سر شوق می آیید؟

۲)چه کسانی به شما نیرو می دهند که به استقبال چالش های زندگی بروید؟

۳)چه کسانی سبب می شوند که بخندید و تبسمی بر لبتان نقش ببندد؟

۴)چه کسانی از شما حمایت می کنند؟

۵)چه کسانی شما را تشویق می کنند؟

۶)چه کسانی به شما ایده ای نو می دهند؟

۷)چه کسانی شما را با مفاهیم جدید آشنا می کنند؟

و حالا به مجموعه سوالات زیر جواب بدهید:

۱)از دیدن چه کسانی افسرده می شوید؟

۲)چه کسانی شما را اعصبانی می کنند؟

۳)چه کسانی در مقام انتقاد از شما حرف می زنند؟

۴)چه کسانی ایده های شما را رد می کنند  و آب سردی روی برنامه هایتان می ریزند؟

۵)چه کسانی شما را جدی نمی گیرند؟

۶)چه کسانی سبب می شوند فکر کنید که هرگز به جایی نمی رسید؟

با گروه نخست معاشرت کنید.گروه دوم را کنار بگذارید،مگر اینکه آن ها صرفا روز بدی را پشت سر گذاشته باشند.به جلو حرکت کنید.کاری صورت دهید.ممکن است بگویید ظالمانه است که اشخاص را این گونه از خود دور کنید.بله،ما هم فکر می کنیم ظالمانه است.اما می خواهیم از دوستانمان لذت ببریم،نه این که از آن ها شکوه و شکایت کنیم.اگر ببینیم از دوستانمان ناراضی هستیم،آن ها را کنار می گذاریم.چه فایده با کسانی معاشرت کنید که به شما احساس خوبی نمی دهند.

نکته مهم و جالب:

چه فایده با کسانی معاشرت کنید که به شما احساس خوبی نمی دهند.