تجربه های افزایش عزت نفس و تفاوت عزت نفس با خودپسندی

دلم میخواهد راجب یک موضوع دیگر هم استفاده بکنم،قضیه رفتار ما آدم ها عزت نفسمان راجب مرغ و تخم مرغ است.بگذارید برایتان مثال بزنم؛ آدمی که عزت نفس بالایی دارد برای رسیدن به اهدافش تلاش می کند و برای خوردنش از غذا از تلاش صرف نظر نمی کند.اگر ۴ بار در کارش شکست بخورد باز هم ادامه میدهد اگر ۱۰ بار هم رابطه عاطفی اش خراب شود،باز هم رابطه اش را می سازد و تلاش می کند و به همین دلیل عملا می تواند به هدفش برید.رسیدن به اهداف دوباره عزت نفس من را بالا می برد و عزت نفس بیشتر،عزت نفس بعدی را تکمیل می کند و عزت نفس بیشتر یک حلقه مثبت درست میکند.این قضیه هم نوع برخورد با مشکلات را تکمیل می کند،عزت نفس بیشتر به من روحیه بیشتر برای برخورد با مشکلات را می دهد.کسی که با مشکلاتش بهتر مواجه شود عزت نفسش بیشتر افزایش می یابد.به حدی که امروز اگر من و شما آدمی را می بینیم که آدم مصمیی است آدم پخته ای است.

ارتقاء عزت نفس

خیلی سخت است که بهفهمیم رفتارش خوب بوده است که عزت نفسش ارتقا پیدا کرده است یا برعکس.اما بدیعی است که بنده و شما انتظار داریم این حلقه را از عزت نفس شروع کنیم و تلاش کنیم عزت نفس مان بهبود پیدا کند تا به این روش عملا رفتارهایمان هم تغییر کند.

تفاوت عزت نفس با موضوعات دیگر

یک نکته دیگر؛عزت نفس را با چیزهای دیگر اشتباه نگیریم،عزت نفس با اعتماد به نفس فرق می کند.اعتماد به نفس یعنی اینکه من یک کاری را خوب می توانم انجام دهم یا می توانم سخنرانی خوبی انجام دهم این میشود اعتماد به نفس. در عین اینکه معتقد هستم شاید بعضی از کارها را هم نتوانم به درستی انجام دهم.من معتقد هستم که نویسنده خوبی هستم پس اعتماد به نفس در نوشتن دارم. من معتقد هستم که می توانم یک مدیر خوب باشم،پس اعتماد به نفس در مدیریت دارم.هر وقت گفتیم اعتماد به نفس بلافاصله این سوال مطرح میشود که در چه حوزه ای.

ارزیابی خویشتن

اما اعتماد به نفس آن بر چسبی است که من بر روی کل وجودم می گذارم.من خودم را چقدر ارزیابی میکنم دیگر بحث این نیست که به عنوان سخنران یا معلم،نویسنده،مدیر،کارمند یا به عنوان یک خواهر یا یک پسر. خودم راچقدر ارزشمند می بینم. در برابر دیگران خودم را چقدر ارزشمند می بینم برای جامعه و محیطم می بینم،حالم نسبت به خودم خوب است.دیده اید خیلی از مواقع دوست نداریم صدای ظبط شده خودمان را بشنویم معمولا این مشکل را همه ما داریم. معروف ترین گوینده ها هم اگر با آنها صحبت کنیم ترجیح میدهند که صدایشان را نشنوند.

 

 

خلوت با خود

خیلی از مواقع ما انسان ها در برخورد با خوردمان هم این مشکل را پیدا میکنیم.من حاضر نیستم بعضی مواقع با خودم خلوت کنم و در مورد رفتارهای امروزم را بررسی یا فکر کنم.خودمم میدانم به چه چیزهایی فکر کنم یا فکر کنم. حال امروزم را حوصله ندارم بررسی کنم یک روز دیگر یا شب دیگر فکر میکنم که آیا رفتارم با دیگران درست است آیا با بچه ام وب صحبت کرده ام.

صحبت با بزرگترها

دیده اید وقتی پدر با بچه  بزرگتر بد صحبت می کند و مادر خانواده می گوید که بعد از اینکه بچه ها خوابیدند صحبت می کنیم که آیا رفتار درستی بوده و پدر می گوید که امشب خیلی خسته ام حتما فردا یادم بنداز راجبش صحبت کنیم. این موضوع بحث خستگی نیست من ترجیح میدهم صدای ظبط شده خودم را نشنوم من خودم میدانم که چگونه صحبت کرده ام.

ارتباط عزت نفس و مهارت

بنابراین اعتماد به نفس یعنی اینکه من یک استعداد یا مهارت خاص را چقدر خوب می توانم انجام دهم .عزت نفس یعنی خودم کلا چقدر برای خودم برای خودم از توانمندی هایم ارزش قائل هستم.

عزت نفس با خودپسندی هم فرق دارد.خودپسندی یعنی من خود را نمیبینم ممن مهم هستم من بالاتر از شما هستم اگرقرار است منافع یک نفر تامین شود و یک نفر ضرر کند باید منافع من تامین شود،این می شود خودپسندی.عزت نفس یعنی من انسانم و تو هم انسان هستی.

من هیچ وقت یادم نمیرود مدیر من یک زمانی در سال های اول به من یک هدیه داد و گفت این هدیه را به فلان کارمند فلان سازمان بده برای ما کارهای زیادی انجام داده است. این اولین باری بود که من اینکار را انجام میدادم،زمانی که میخواستم این کار را آنروز انجام دهم صدایم زد و به من گفت نکند از دادن این هدیه احساس غرور کنی و من چه آدمی هستم که دارم هدیه می دهم از تصادف روزگار ما اینور میز نشستیم و آن آنور میز یک چرخی بخورم و من و شما آنور میز بنشینیم و بخاطر گذران زندگیمان سرمان را کج کنیم برای گرفتن یک هدیه. نفس کار ،کار غلطی بود. اما درس مدیر من درس درستی بود. و آن این است که ما به یک اندازه ارزشمند هستیم ممکن است در چیدمان ای که امروز وجود دارد بالاتر از تو باشند یا تو بالاتر از من باشی اما ما به این معنا نیست که همیشه قرار است اینگونه باشد .